كامليا،گل قشنگمكامليا،گل قشنگم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

مادر بودن را مشق مي كنم

سال نو مبارک

سلام عزیزای مامان ببخشد دیر اومدم اینجا اونقدر این مدت اتفاق های جورواجور افتاد که نمی دونم از کجاتعریف کنم. 26 اسفند رفتم شمال ، تو راه خیلی خسته شدم و 28 اسفند با خاله مرجان رفتم سونوی ان تی و خدا رو شکر همه چی مرتب بود. روز اول عید تولد بابا رو جشن گرفتیم  و بابا 5 فروردین رفت لار و من تنها شدم............ بعد از سیزده بدر که برگشتم خونه زیر شکمم شروع کرد به درد و تا فرداش صبر کردم دلم نمیخواست برم دکتر چون 16 فرودین پرواز داشتم اما بالاخره غروب 14 رفت دکتر و دکتر برام آزمایش ادراری نوشت و عفونت داشتم.......2 روز بستری بودم و چقدر سخت گذشت.صبح روز 16 مرخص شدم و هنوز آنتی بیوتیک مصرف می کنم. خلاصه این مدت اتفاق های جور وا...
30 فروردين 1391

من 2 قلو دارم

سلام نی نی های مامان  وااااااااااااااااااااااااااای خیلی خوشحالم،امروز رفتم سونو با بابا جون............. دکتر داشت نگاه میکرد ، نمی دونم چرا اما پرسیدم آقای دکتر 2 قلو که نیست؟ گفت اتفاقا دارم 2 تا می بینم   چشمام پر اشک شد و گریه کردم شکمم تکون میخورد دکتر گفت گریه نکن شکمت تکون میخوره نمیدونم ببینم..خود آقای دکتر هم خانومش 2 قلو داشت 3 ماهه........همونجا به مادر جون و خاله محدثه زنگ زدم و در عرض مدت 1 ساعت به همه اطلاع دادم حالا خیلی خیلی خوشحالم جیگرهای مامان دوستتون دارم ...
12 بهمن 1390

خدایا شکرت

خوش اومدیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی کوچولوی عزیز و قشنگم    خدایا شکرت  ،شب پنج شنبه تا صبح خوایب میدیدم که یه خط کمرنگ  رو بی بی چکم افتاده صبح بر خلاف همه جمعه ها ساعت 7 بیدار شدم و یه راست رفتم سراغ بی بی گک.پیداش نکردم زنگ زدم بابا و گفت تو کشوی دراور رفتم و برش داشتم و امتحانش کردم بعد از 5 دقیقه برگشتم و خبری نبود دوباره اومدم رو مبل لم دادم قتی 7 دقیقه شد نا امیدانه رفتم که ببینم و البته اصلا انتظار دیدین خط دوم رو نداشتم اما ناباورانه دیدم که یه خط خیلی محو و کمرنگی رو  بی بی چک افتاده باورم نمیشد...زنگ زدم بابا گفتم بیاد تا صبحونه رو باهم بخوریم گ...
3 بهمن 1390

بارداری در 4 هفته

عزیز دل مامان تو دلم داری رشد می کنی و من مواظبتم و هر کاری که بشه کر تا تو زیباتر و قوی تر و باهوشتر باشی انجام میدم هر لحظه به فکرتم تو بامنی و من تمام انرژی های خوب دنیا رو دارم دلم برا اولین تکونی که میخوری لک زده و اولین باری که صدای قلب مهربونت رو میشنوم  بزرگ شو عزیز دلم  دوست دارم  ...
1 بهمن 1390

سونوگرافی

دیروز رفتم سونوگرافی 3 تا فولیکول 25 و 22 و 21 داشتم ،عصر رفتم دکتر آمپول زدم ، صبح دمای بدنم پایین اومده بود36.1 امروز روز تخمک گذاریمه تازه مهمون هم  دارم ...........خیلی امیدوارم........همه چی خوبه شایدم 2 قلو باردار شم دکتر گفت احتمالش 8%      منتظرم تا 23 دی ، خدایا بهترین هدیه زندگیم رو بهم بده                 ...
20 دی 1390

شب یلدای ما بی تو

هر روز که میگذره اشتیاق من برای به آغوش گرفتن تو بیشتر میشه   ،پرنسس من دیشب شب یلدا بود،خیلی بهمون خوش گذشت جات خیلی خالی بود ...
1 دی 1390