كامليا،گل قشنگمكامليا،گل قشنگم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

مادر بودن را مشق مي كنم

عصر جمعه

1393/1/29 23:44
نویسنده : نیلی
1,280 بازدید
اشتراک گذاری

کاملیا ، گل قشنگم

مامان ازت ممنونم.............

در تمام 5 سال زندگی مشترک با آقای پدر ، جمعه عصر رو کامل آقای پدر خواب بودن و من با این استدلال که تنها عصری که می تونه راحت بخوابه از اصرار به ساحل رفتن منصرف می شدم. و منتظر میشدم تا هر موقع از خواب سیر شد بیدار شه و اغلب دیگه  شب می شد و ساحل نیلگون رو تو  روز ازدست می دادیم.

حالا عصر های جمعه تو بیدار می شی و شروع می کنی به کشیدن موی بابا ، گوش بابا ، بینی بابا...

و من مشغول کارهای خونه ام.کارهام تموم می شه و بر می گردم تو اتاق.......

بابا داره باهات بازی می کنه.

من : زنبیل رو ببندم بریم ساحل چای و شیرینی ... بخوریم.

بابا : سکوت

من : پس دارم وسایل رو جمع می کنم......

جای همه خالی(خانواده و دوستای خوبم-صبای عزیز-)

چقدر آب رو دوست داری. حالا می خواد چشمه های آبمعدنی داغ ولایت مامان باشه یا آب خنک دریای جنوب....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

صبا
30 فروردین 93 11:11
ای جانم گوش باباشو میکشه؟ چه کار خوبی میکنه بگو بازم کنه ! خیلی جالبه مامان نیلی عزیز ولایت ولایت میگی من عشق میکنم الان اون صبا من بودم؟ با من بودی؟ چه کیفی کردم مرسی مرسی فکر نمیکردم اسمم تو پست هات بیاد جهانی شدیم رفت
نیلی
پاسخ
صبا جون ممنونم كه نظر مي ذاري خيلي خوشحالم كه منو دنبال مي كني.البته ك
صبا
2 اردیبهشت 93 11:13
منم ندیده شما و دخترتون رو دوست دارم هرجا هستی خوش باشی خونگرمی و مهربان این رو در موردت میدونم بوس