5 ماهگی
کاملیا ، گل قشنگم
به سلامتی وارد ماه 6 شدی.امروز که برات می نویسم 5 ماه و 4 روزه شدی.
دیروز بردمت بهداشت تا بهت قطره فلج اطفال بدن که طرح ریشه کن کردن فلج اطفال تو مناطق مرزی دوباره انجام می شه.
از فرصت استفاده کردم و از خانم بهداشت خواستم که قد و وزنت رو بگیره.
وزنت با 400 گرم اضافه کردن شده بود 8200 و قدت هم تغییر چندانی در ماه نداشت .
که البته وقتی این اعداد رو روی نرم افزار موبایلم که نمودار قد و وزن رو میده گذاشتم خوشبختانه هنوز بالای نمودار بودی.
بالاخره دیشب تصمیم گرفتم غذای کمکی رو با یه کوچولو موز -به اندازه نصف قاشق چای خوری-که با شیر رقیق شده بود شروع کنم.
امروز صبح هم به پرستار گفتم همین اندازه بهت بده.تصمیم دارم از فردا فرنی رو به اندازه یه قاشق تو برنامه بذارم.
حس مادرانه ام بهم می گه می تونم شروع کنم و همین برای من کافیه.
2 روز پیش دیدم رو تخت با دستات پاهات رو گرفتی و با پاهات بازی می کنی.
هفته پیش می خواستم برات فرنی درست کنم بماند که چهار بار پروژه به شکست انجامید (یه بار خاک قند با آرد برنج اشتباه شد-یه بار نشاسته با ارد برنج اشتباه شد-یه بار سوخت-یه با رهم خشک شد)تو آشپزخانه مشغول بودم و تو هم صدات می اومد.اومدم بهت سر بزنم دیدم 360 درجه چرخیدی و 1 متر با جایی که گذاشته بودمت فاصله داری؟؟؟!!!!!!!!!!
حدس میزنم با ضربه پاهات به کف زمین خودت رو حرکت دادی چون هنوزم غلت نمی زنی.
وقتی میذارمت تو کریر با باسنت و پاهات تلاش می کنی تا دربیای.
خیلی بغلی شدی و اصلا از حالت خوابیده خوشت نمیاد.وقتی خوابیدی تا دست رو می گیرم خودت رو بالا می کشی و رو پاهات می ایستی.
می تونی اشیا رو با دستات بگیری . موقع شیر خوردن دستت رو به صورت مامان می کشی.
برای چند ثانیه می تونی بشینی و خودت رو کنترل کنی.
دوست داری انگشت شصتت رو بخوری که مامان نمی ذاره.
مدت هاست تو دفترت ننوشتم .قول می دم امروز برات بنویسم.
بازم بهت بیادآوری می کنم اینو بدون مامان همیشه دوستت داره و عاشقت.