طفلک مادرها
به خونه برگشتم کاملیا بغل پرستارش.کلی قربون صدقه اش می روم و فقط نگاهم می کنه.انگار قهر کرده.
بغلش میکنم و سریع شروع میکنم به شیر دادن.می خورد و جدی نگاهم می کند.
شیرش را خورده و تو بغلم آروم نشسته و هنوز نخندیده.منم براش توضیح میدم مامان سر کار بودم ، دلم برات تنگ شده...........
آقای پدر وارد می شود فقط چشماش رو گشاد می کنه و با لبخند نگاهش میکنه.
کاملیا جیغ می زنه و می خنده و دست و پا می زنه که بغلم کن
بیچاره من...........چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی