نظر مامان سها و نی نی کوچولو
مامان سها و نی نی کوچولو
اونقدر قشنگ نوشتی که دلم نیومد متن زیبات تو قسمت نظران بمونه
با اجازت اینجا می ذارم تا همه بخونن......
سلام گلم
یادم میفته خودم و با سها که کوچولو که جای کفشاش رو مانتوم مونده بود بعضی وقتا دستم پر وسیله ... یه وقتایی برای اینکه سریع از خیابون رد شدم بدو بدو می کردم ... یه وقتایی برای زودتر رسیدن به بچه ام کلی از مسیر سر کار تا مهد رو میدویدم ... همیشه رو شونه هام جای تفش بود لباسام پر از لکه ... که با وجود کار و بچه داری نمی شد تند تند شست ... چه شبایی که تب کرد نخوابید ... چه روزایی که با خندش بهمون انرژی داد چه وقتایی که سر کار همه حواسم پیش او بود چه وقتایی که خوابم میومد ولی با انگشتش چشامو باز می کرد که نخوابم ... اینا رو چی می شه در موردش نوشت ؟ چی می شه گفت ؟ فقط خوشحالم از مرورشون دوسشون دارم خیلی شیرینن ... همیشه لبخند رو لبام میارن ... اما شاید از نظر خیلی ها چه بچه دار چه بچه ندار مزخرف بیاد ...
سهای من چند روز که مهد نمی ره زنگ می زنن میگن چرا نیومد ... خودش هم دلش تنگ می شه دوست داره با دوستاش بازی کنه ...
حالا خوب بود اگه من به زور تلاش می کردم خونه نگهش دارم ؟ یا بذارم خونه کسی که خودش هزارتا کار داره؟ کلی شعر و کارای خلاقانه یاد می گیره تو مهد... مهم اینه که خودم و همسرم و سها راضی هستیم ...
هراز چند گاهی هم یکی از دوست و آشناها یا فامیل اظهار تاسف می کنن که بیچاره بچه از هفت ماهگی رفته مهد ...
نمی بینن چقد مودبه چقدر چیزا بلده که بچه های اونا بلد نیستن ... چقد مامان وباباش براش وقت می ذارن و با وجود مشغله زیاد برای تفریحش وقت می ذارن ...
متسفانه فقط دوست دارن سرک بکشن و نا امیدی رو تزریق و تلقین کنن ... چون از نظر اونا خوشبختی یه چیزه و از نظر ما یه چی دیگه
اون چیزی که فکر می کنی درسته رو انجام بده بی خیال این ذهن های بیکار ...
موفق باشی عزیزم
ما به نظر همه احترام میذاریم ولی در نهایت تصمیم درست و خودمون می گیریم
مطمئنم سها در آینده از این راضی تره که تو بچگیش با چند تا بچه بازی کرده باشه تا اینکه با یه مادر خسته کلنجار بره و یا خونه یکی دیگه باشه ... مگه ما چقد می تونیم با بچه ها بازی کنیم بازم حوصله شون سر می ره و بچه ها رو ترجیح میدن همین طور که وقتی خونه ام کلی باهاش بازی می کنم اما همین که در خونه باز می شه و دختر همسایه رو می بینه همه چی یادش می ره انگار نه انگار داشته با من بازی می کرده ...