كامليا،گل قشنگمكامليا،گل قشنگم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

مادر بودن را مشق مي كنم

اندر احوالات فرزند دوم

1393/3/12 8:51
نویسنده : نیلی
830 بازدید
اشتراک گذاری

باورم نمیشه بعد اون بارداری سخت با ویار وحشتناکی که داشتم و سرکلاژ و استراحت مطلق و نه ماه حبس در یه خانه 60 متری و تنهایی و ....و بعدش سختی های بچه داری و شب بیداری و واکسن و کولیک و دندون و .... دارم به فرزند دوم فکر می کنم ........................

اوضاع خونه به هم ریخته ، انگار بمب زده بهش.نیاز دارم یه گونی بردارم و بخشی از وسایل کمد و قفسه ها رو توش بریزم و بذارم کنار سطل آشغال.خونه در حال منفجر شدن.اما اصلا وقت نمی کنم.

دیروز کاملیا سرما خورد و اینم شد قوز بلای قوز......

یعنی ورود فرزند دوم یعنی فاجعه...........کچل

اما انگار علییرغم همه اینها یه چیزی ته قلبم اونو بی صبرانه می خواد......محبت

به این می گن پوست کلفتخندونک

پسندها (4)

نظرات (6)

مریم
12 خرداد 93 12:11
واقعا خدا صبرت بده. هنوز طفلک 8 ماهشه
نیلی
پاسخ
مریم جون حالا که خیلی زوده.ولی بهش فکر می کنم
صبا
13 خرداد 93 15:49
شوکه شدم بچه دوم؟ یعنی اینقدر بچه خوشمزه است؟
نیلی
پاسخ
خیلی خوشمزه است ولی منم حالی به حالیم.یه روز می گم میخوام یه روز میگم نه سخته
نفیسه
19 خرداد 93 7:57
سلام نیلی جون تو وبلاگ پارمین پیدات کردم خوشحالم نی نی تو بغلته . . . لحظه لحظه آرامش و شادی برات آرزو میکنم کلک بگو چکار کردی دومی را آوردی یا هنوز اندر خم یه کوچه هستی ؟؟؟
نیلی
پاسخ
ممنونم عزیزم نه بابا حالا من بعضی وقت ها جو گیر می شم یه چیزی می گم خیلی جدی نیست
زهرا
20 خرداد 93 12:56
چه اشكالي داره باهم بزرگ ميشن پشتو پناه هم ميشن
نیلی
پاسخ
مامان آرشیدا
21 خرداد 93 12:12
نکنی اینکارو
نیلی
پاسخ
نمی کنمممممممممممم
مامانی
25 خرداد 93 10:13
ش جالب (به یاد سریال وفا) منم همین طور