اندر احوالات فرزند دوم
باورم نمیشه بعد اون بارداری سخت با ویار وحشتناکی که داشتم و سرکلاژ و استراحت مطلق و نه ماه حبس در یه خانه 60 متری و تنهایی و ....و بعدش سختی های بچه داری و شب بیداری و واکسن و کولیک و دندون و .... دارم به فرزند دوم فکر می کنم ........................
اوضاع خونه به هم ریخته ، انگار بمب زده بهش.نیاز دارم یه گونی بردارم و بخشی از وسایل کمد و قفسه ها رو توش بریزم و بذارم کنار سطل آشغال.خونه در حال منفجر شدن.اما اصلا وقت نمی کنم.
دیروز کاملیا سرما خورد و اینم شد قوز بلای قوز......
یعنی ورود فرزند دوم یعنی فاجعه...........
اما انگار علییرغم همه اینها یه چیزی ته قلبم اونو بی صبرانه می خواد......
به این می گن پوست کلفت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی