اولین مرواریدت مبارک گلمممممم
چند روزی بود که ساعت به ساعت دست رو لثه ات می کشیدم . منتظر رویش اولین مرواریدت بودم.
پنجشنبه 4 اردیبهشت 92 ساعت 5 عصر تو آغوشم بودی. حسب عادت دست به لثه ات کشیدم...وای خدای من یه چیز تیزی خورد به دستام.نمی دونی چقدر هیجان زده شدم.بابا که کنار تعمیرکار کولر بود رو صدا کردم.گفتم دست به لثه اش بکش...با هیجان گفت : در اومد؟؟؟
جیزی نگفتم و فقط لبخند می زدم . اونم دست کشید...
با وجودیکه همه می دونن که دندون بالاخره در میاد اما همه پدر و مادرها از در اومدن دندون بچه هاشون خیلی خوشحال می شن.
کلی برات برنامه داشتم .کلی چیز از اینترنت دانلود کرده بودم . اما واقعا دست تنها نمیشه مهمونی گرفت.
تصمیم دارم دندونت بالاتر اومد ببرمت آتلیه و برات آش بپزم. حالا به بزرگی ات مامان رو ببخش.
دوست دارم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی