دو ماه و نوزده روزگی گلممممممممم
گل قشنگم،کاملیا
از اول آذر برات پرستار گرفتیم که از صبح تا ظهر میاد.میخواستم بهت عادت کنه تا وقتی مامان میرم سر کار اذیت نشی.اما افسوس که سر سهل انگاری مامان تو شیشه شیر رو دیگه نگرفتی.اصلا فکرش رو هم نمی کردم اگه بهت چند روز ندم دیگه نگیری.
امروز دو هفته است که داریم باهات کار میکنم که بگیری اما نشد که نشد.............
خیلی هر دومون اذیت شدیم.کاش شیشه رو می گرفتی اینجوری هر دومون راحت تر بودیم.البته فقط میخواستم یه وعده در روز بهت شیر خشک بدم ،اما نگرفتی.............
الان 10 روز ی میشه که آقا می گی،یعنی اونقدر بابا و پرستارت باهات کار کردن که وقتی می گن آقا تو هم بعدش می گی...........
دیروز ١٥ شهریور رفتیم زمین تنیس وبرای تماشای بازی بابا،نمی دونم تو هم مثل بابا به ورزش علاقه داری یا نه.امیدوارم داشته باشی چون برای بابا خیلی مهم.کاش از این جهت به مامان نری که اصلا اهل ورزش نیستم.....