مشهد ....
كامليا تو آغوشم آرام گرفته بود و من آروم تو شبستان حرم مطهر راه مي رفتم و با آقا نجوا مي كردم؛
آقا يادته دفعه قبلي كه اومدم چقدر دلشكسته بودم ،چقدر تو حرمت گريه كردم،چقدر بهت التماس كردم،چقدر باديدن هر مادري كه نوزادش بغلش بود حسرت خوردم....
حالا من برگشتم ،دخترم تو بغلم،آوردم پابوست...
ديگه چي مي تونم ازت بخوام،يعني تا چه حد مي تونم خود خواه باشم....
يا امام رضا من براي زني كه با آغوش خالي اومده حرمت دعا مي كنم...
يا امام رضا من براي تمام بيماراني كه اومدن حرمت دعا مي كنم...
من براي دختران پاكي كه اومدن حرمت دعا مي كنم...
من براي دوستانم دعا مي كنم
من براي خانواده ام،مادرم،پدرم،خواهران نازنينم دعا مي كنم
....
هتل پرديسان،مشهد مقدس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی