هفته23-نامت چیست؟
دخترکمممممممممممممممم روز به روز بزرگتر می شی و من هر لحظه منتظر تکونا و لگد پرانیات هستم.دخترکم این روزها سخت و شیرین میگذره و من بیصبرانه منتظر عدد 38 هستم. سالها بود که منتظر یه فرصت برای استراحت بودم و تو این فرصت رو بهم دادی. اما افسوس که پر و بالم بسته است دلم میخواد برم ساحل روبروی آفتاب دراز بکشم اما نمیتونم دلم میخواد برم بازار و گل مغازه ها رو بگردم و بهترین ها رو برات بخرم اما نمیتونم دلم میخواد خونه رو تمییز کنم و بهترین غذاها رو برای بابایی بپزم اما نمی تونم دلم میخواد برمممممممممممممممم اما نمی تونم. عزیزم خیلی سخته استراحت اجباری بدون تنوع. من و تو هستیم و دیوارهای این خونه.با تو حرف میزن...