كامليا،گل قشنگمكامليا،گل قشنگم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

مادر بودن را مشق مي كنم

خونه جديد ،تير ٩٧

كامليا جانم كيامهرم دو هفته اَي ميشه به خونه جديد نقل مكان كرديم خدا رو شكر اينجا هم جامون بهتره،هم بزرگ تَر اسباب كشي واقعا سخت بود با دو تا بچه كوچيك و دست تنها.اما پدر سنگ تموم گذاشت.و همه كارها با قدرت و درايت انجام داد.و دست اش رو براي خونه خوبي كه برامون گرفت مي بوسم.خيلي گشت تا خونه رو پيدا كرد. چند روزي كه كيامهر جانم مامان رو هم مي گه..ماما...ماما... هنوز هم بهم چسبيده و جدا نشده كامليا رو مدتي كه كلاس باله ميره.علاقه اش به ورزش عجيب و غريب .تمام روز در حال ورزش.اميدوارم كه تو ورزش به جايي برسه.و مي دونم كه مي تونه تابستون گرم جزيره شروع شده و كمتر بيرون ميريم.
30 تير 1397

تولدت مبارک کیامهرم

کیامهرم....شاه من...شاه مهربان من یکسال گذشت از روزی که برای اولین بار تو به آغوشم دادن.یکسال سخت  شیرین.با اشک و لبخند.سخت بود اما روزی نبود که خدا رو برای داشتنت شکر نکنم.کیامهرم یکسال گذشت.به یکسال گذشته فکر می کنم به لحظاتی که برای ما خلق کردی.تا 5 ماهگی همش تو بغلم بودی .بغل ات می کردم راه می رفتم و می خوابیدی.خیلی خیلی بغلی بودی و هستی.البته من خودم نیازدارم تو آغوشم باشی .به اولین مریضی ات تو رامسر ...8 آذر که رفتیم شمال و بابا رفت باکو.تو به سختی مریض شدی.به اولین لبخندت.به فردای شب یلدا که شروع کردی به چهار دست و پا رفتن.به شب تولد مامان که برای اولین بار دست زدی.اعتراف می کنم که سخت بود مخصصا که گل قشنگم کاملیا هم کوچیک بود...
24 خرداد 1397

اولین گام های کیامهر م

9 خرداد کیامهر اولین گام هاش رو برداشت.و از اون روز تا حالا که 19 خرداد یه گام به چند گام ارتقا پیدا کرده.چند قدمی ور میداره و میفته. اولین قدمت مبارک عشق زیبای من.مرد بهاری من آرزو می کنم همیشه گام هات در مسیر پیشرفت و پیروزی باشه البته با تکیه بر اصول و ارزش  
19 خرداد 1397

اولین مسافرت کیامهر

برای تعطیلات نیمه خرداد که امسال مقارن بود با شب های احیا بصورت خیلی ناگهانی تصمیم گرفتم که یه سفری بریم.با داشتن دو بچه و نداشتن ماشین در سرزمین اصلی و پروازهای موجود که مرتب هر روز داشته باشه به اصفهان رسیدم.به سختی همسر رو راضی کردم و بلیط و هتل رو رزرو کردیم و دوشنبه عصر ساعت 5 رفتیم اصفهان. هتل عباسی بی نهایت زیبا بود.اما با وجود بچه ها سفر سفر راحتی نبود اما سعی کردیم به اندازه ظرفیت خودمون لذت ببریم. شب اول فقط شام خوردیم و خوابیدیم فرداش صبح رفتیم نقش جهان و خرید از بازار صنایع دستی عصر کلیسای وانک رو دیدیم متاسفانه به خلطر تعطیلات همه جاهای آثار باستانی تعطیل بود شام رو تو رستوران باغ شب نشین خوردیم روز دوم هم ب...
19 خرداد 1397

کاملیا دختر مستقل من

عزیزم کاملیا گل قشنگم مامان هفته دومی که میام سر کار . و تو دختر قوی و مستقل من تو خونه می مونی تا بابا ساعت حدود 9:30 بیاد دنبالت و ببرت فان کلاب. وقتی بیدار میشی بهم زنگ می زنی و من عاشق شنیدن صدای ناز و قشنگ ات هستم وقتی صدام می کنی مامان.... کوچولوی مو فرفری من نمی دونی چقدر دوستت دارم.بهت افتخار می کنم.قوی و مستقل هستی و البته لجبازززززززززززززز این روزها به هممون سخت می گذره.متاسفم که گاهی صدام رو برات بلند می کنم.منو ببخش.می خوام اینو بدونی که من بزرگ ترین هدفم تو زندگی شادی و سلامتی و پیروزی شماست.اگر زمانی عصبی میشم، منو ببخش.شرایط با داشتن دو تا بچه کوچیک و غریب و دست تنها واقعا سخت. تو قلب منی.وجود منی.عمر منی.این ر...
19 ارديبهشت 1397

نگرانم

این روزها خیلی نگرانم.نمی دونم روزی که شما این نوشته ها رو بخونید وضع این سرزمین چطور؟سر و سامونی پیدا کرده یا ویران شده.هر روز بدتر از دیروز و تنها چیزی که نگرانم می کنه آینده شما تو کشوری که فساد و تهدید جنگ محاصره اش کرده.نمی تونم نگران نباشم.برجام،تحریم، تهدید،خشکسالی....برای اولین بار به مهاجرت فکر می کنم.شایر بهتر باشه ما هم بریم.به خاطر شماها.شاید یه روز شما سرزنش مون کنید که چرا موندین.ولی من عاشق سرزمینم هستم.ما باید بمونیم و بسازیم.این کشور واقعا حیف .با این همه جاذبه فرهنگی، با تمدن ،
19 ارديبهشت 1397

اولین کلمه کیامهر

کیامهرم،شاه مهربان من چند روزی که اولین کلمه رو بیان می کنی.با با با با عشق و علاقه شدیدت به بابا واقعا متعجبم می کنه....بچه ام اینقدر بابایی...وقتی بابا از سر کار بر می گرده تا بغل ات نکنه گریه می کنی
19 ارديبهشت 1397

ماشين خودم

بالاخره ماشين دار شدم يه ماشين مال خودم اونم چه ماشيني يه توسان شاسي بلند مدل جديد فول آپشن اينم از محاسن دو فرزندي بايد به بچه ها سرويس بدم بدون ماشين نمي شد ...
1 ارديبهشت 1397

اولين ويروس مهد،كيامهر

اولين ويروس مهد مهمان تن كيامهرم شد البته با توجه به تجربه كامليا خيلي شوك نشديم،اوايل خيلي مريض ميشن تا كم كم مقاوم بشن.مي خواستم از امروز برم سر كار كه نشد و موندم خونه. ولي خدا رو شكر الان بهتره.ديشب تا صبح تب داشت خدا بخواد فردا ميرم
1 ارديبهشت 1397