اولین بار تو سالن انتظار دکتر زنان دیدمش.تازه دوقلوهام رو از دست داده بودم. چادرش رو سفت با دستش گرفته بود و مستاصل به نظر می اومد .سنش 35-36 می زد.با خودم گفتم باهاش سر صحبت رو باز کنم تا زمان سریع تر بگذره.ازش پرسیدن بچه داری؟خیلی صادقانه جواب داد من بچه دار نمی شم.جا خوردم،حداقل می گفت در حال درمان نازایی هستم برام قابل قبول تر بود.یه برگه سونو دستش بود ، پرسیدم برای چی اومدی دکتر؟گفت چند تا آمپول زدم حالا دو تا تخمدان هام دارن منفجر می شن.برگه رو خوندم ، هر کدوم از تخمدان ها بیشتر از 10 تا فولیکول ریز درشت داشت.با اطلاعات ناقصی که داشتم حدس زدم که که دوز آمپول ها براش زیاد بوده ، و با این وضعیت نباید اقدام کنه،قبل از من...