كامليا،گل قشنگمكامليا،گل قشنگم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

مادر بودن را مشق مي كنم

پاییز در راه است

خدا رو شکرررررررررررررر تابستون گرم تموم شد و کم کم  بوی پاییز میاد....... خودم رو آماده می کنم بیشترین لذت رو ازش ببرم. از ساحل شرچی ، از دریا....مرتب پیک نیک. زنبیلم رو ببندم و برم پارک و همسر رو به صرف چای و شیرینی دعوت کنم... جمعه ها ناهار بریم بیرون.... پاییز و زمستون پارسال تو خونه گذشت . چون کاملیا خیلی کوچیک بود. امسال دخترم بزرگ شده و عاشق بیرون رفتن........... تابستان با میوه های خوشمزه اش و روزهای بلندش بالاخره در حال تموم شدن....... خیلی خوشحالم......... عاشق شب های بلند پاییز و زمستونم.چون من و همسرفرصت بیشتری برای با هم بودن داریم. شب های پاییز و زمستون و با هم چای خوردن و گپ زدن و فیلم دید...
27 شهريور 1393

آموزش مدرن و سنتی

بچه که بودیم از صبح تا شب تو کوچه با کلی بچه همسن و سال خودمون بازی می کردیم.فقط عصرها برای اون یه ساعت برنامه کودک و خانوم رضایی - که به نظر مهربون ترین زن دنیا بود-ههمون تو خونه بودیم.بازی هامون همش خلاقانه و فکری بود.از گل بازی و دکتر بازی و خاله بازی و ....با گل ظرف آشپزخانه درست می کردیم و تو آفتاب خشک می کردیم و با همون خاله بازی می کردیم.یه روز مادر بودیم یه روز دکتر ،یه روز کارمند بانک-برگ درخت پول می شد-یه روز معلم،یه روز....چون زمان جنگ بودیم بعضی روزها جنگ می کردیم و گروهی که عراقی بود محکوم به کشته شدن بود.سنگر می گرفتیم و شهید می شدیم.شب که می شد با خواهرها بالش بازی می کردیم و دعوا می کردیم .آخر شب ههمون زیر لحاف چل تکه می...
27 شهريور 1393

می خوام تنها باشم

این روزها فقط حال می کنم وبلاگ  بخونم، وبلاگ  بخونم، وبلاگ بخونم خاطرات یه دختر روزهای یه زن زن دوم تنهایی . . . وبلاگ هایی از روزمره های آدم های جورواجور.......... غرق در زندگی هاشون می شم.چقدر آدم ها با هم متفاوتند. تو وبلاگ ها همه نقاب هاشون رو ورمی دارند و حس واقعی شون رو می نویسند. اینو دوست دارم
27 شهريور 1393

عزیزم روز میلادت مبارک

عزیز دلم ساعت 9:05 صبح و من هر لحظه که به لحظه تولدت نزدیک می شم  هیجانزده تر و مشتاق تر می شم. یک سال گذشت و هر لحظه اش از تمام سالهایی که نبودی برام بارزش تر و شیرین تر و دوست داشتنی تر بود. انگار زندگی من با تولد تو آغاز شد . من با تو متولد شدم . با تو آغاز کردم  و با تو بزرگ می شم. چقدر خوش گذشت چقدر خوب بود. پارسال اینموقع من تو اتاق عمل بودم و منتظر به دنیا اومدنت، بهترین روز زندگیم ، قشنگ ترین روز .... چقدر بزرگ شدی.دیگه تو اون دختر 2900 گرمی نیستی. دد و ب ب و  ن ن  و م م می گی . اشخاص دور و برت رو می شناسی از عمو و خاله و تارا و رضا و مهدی و محسن و پرهام و ....حیوون ها رو می شناسی ...
24 شهريور 1393

روزت مبارك دخترم

كامليا گل قشنگم روزت مبارك دختر قشنگم.هيچوقت يادت نره،نجابت و پاكي و عزت نفس رو سر لوحه زندگيت قرار بدي. دوست دارم هميشه بهت افتخار كنم.دختر خوبم تو جون مني،عشق مني.... خيلي دوست دارم
6 شهريور 1393
1